ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
ناگهان میآید و در سینه میلرزد دلم
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش!
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرتکِش است
اشک میفهمد غم افتادهای مثل مرا
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
نمیمیرد دلی کز عشق میگوید
و دستانی که در قلبی، نهال مهر میکارد
نمیخوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا
و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبیها
نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است تو میمانی تو میخوانی
در آواز پرستوهای آزاد و رها
آن سوی هر دیوار
تو میبینی
گل زیبای باورهای نابت، غنچه خواهد کردتو را با مرگ کاری نیست الهی روح زیبا در بدن داری تو در هر شعله میمانی دوباره عشق میجوشد
تو، خاموشی نخواهی یافت
تو نامیرای جاویدی
با مهر میخوانی
و آواز تو را
حتی سکوتت را
لبان مردمان شهر، میبوسد
سیاهی میرود،
اما تو میمانی..
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
..
تو
تمام تنهاییهایم را
از من گرفتهای
خیابانها
بی حضور تو
راههای آشکار
جهنماند