هیچ
وقت نتونستم جایی رو پیدا کنم که بتونم اسمش رو خونه بذارم
هیچ کجا اونقدر گیر نکردم که بتونم این کار رو بکنم
ببخشید اگه باز عاشق نیستم
ولی واقعا منظورم واقعا این نیست
که قلبت واقعا نمیشکنه
این فقط یک اندیشه بود، یک اندیشه
اما اگه زندگیم اجاره ای باشه و من یاد نگیرم که بتونم
اون رو بخرم
پس لیاقتم بیشتر از این نیست
چون چیزایی که دارم واقعا مال من نیست
همیشه فکر می کردم که عاشق زندگی کردن کنار دریام
و تنهای تنها دنیا رو سفر کنم
و زندگی ساده ای داشته باشم
نمی فهمم که چی سر اون همه رویا اومد!
چون دیگه اینجا چیزی نمونده که منو پای بند کنه