شهرافتاب

هیچ گاه برای تازه شدن دیر نیست

شهرافتاب

هیچ گاه برای تازه شدن دیر نیست

آینده

 

با تو که حرف می زنم ، صدامو صاف می کنم 


دارم به زیبایی تو ، باز اعتراف می کنم 


با تو که حرف می زنم ، آینده ی من روشنه 


دنیام دستای توئه ، که توی دستای منه 


ثانیه ها کنار تو ، به مردن عادت می کنن 


حتی به راه رفتن ما ، همه حسادت می کنن 


وقتی بهم زل می زنی ، دیگه نفس نمی کشم 


اونقدر آرومم پیش تو ، می ترسم از آرامشم 


ثانیه ها کنار تو ، به مردن عادت می کنن 


حتی به راه رفتن ما ، همه حسادت می کنن 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد