شهرافتاب

شهرافتاب

هیچ گاه برای تازه شدن دیر نیست
شهرافتاب

شهرافتاب

هیچ گاه برای تازه شدن دیر نیست

مانعی برای پیشرفت

یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلوی اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:" دیروز فردی که همیشه در اداره مانع پیشرفت شما بود، درگذشت.مراسم تشییع جنازه فردا ساعت 10 صبح در سالن اجتماعات برگزار می شود."

در تمام اداره صحبت از این اعلامیه عجیب بود.همه از خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت شده بودند اما د عین حال کنجکاو بودند بدانند کس که مانع پیشرفت آنها شد، چه کسی بوده است.

فردا صبح همه کارمندان ساعت 10 به سالن اجتماعات رفتند. رفته فته جمعیت زیاد شد صدای پچ پچ در سالن پیچیده بود. همه باهم گفتند: "این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره شده بود؟خوب شد که مُرد!" در همان حال نیز فکرهای رنگارنگی از موفقیت ها و کارهای نکرده به ذهنشان می آمد و خوشحال تر می شدند.

کارمندان در صفی قرار گرفتند تا یکی یکی برای ادای احترام به کنار تابوت روند ولی قتی به درونن تابوت نگاه می کردند، ناگهان خشکشان می زد زبانشان بند می آمد. درون تابوت آیینه ای بود که هرکس، به درون تابوت نگاه می کرد، تصویر خود را می دید. نوشته ای نیزدرون تابوت بود:

"تنها یک نفر می تواند مانع پیشرفت و رشد شما شود و او نیز کسی نیست جز خود شما. شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی تان را متحول و به خودتان کمک کنید. زندگی شما با تغییر رییس، دوستان، والدین، شریک زندگی یا محل کارتان دست خوش تغییر نمی شود، زندگی شما فقط وقتی تغییر می کند که شما باورهای نادرست و محدود کننده خود را کنار بگذارید."

نظرات 1 + ارسال نظر
Arash دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 16:44 http://gaharfc-doroud.lxb.ir

salam khaste nabshi weblog khobi dari isalah movafagh bashi khoshal misham be man sar bezani age emkanesh bashe tabadol link konim

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد