شهرافتاب

شهرافتاب

هیچ گاه برای تازه شدن دیر نیست
شهرافتاب

شهرافتاب

هیچ گاه برای تازه شدن دیر نیست

ادامه بده

این جا باهم ایستاده ایم،

ملبس به رنج هامان،

بدن هایمان پوشیده از زخم

جراحاتی است که نطلبیده بودیم شان

یا سزاوارشان نبوده ایم.

اکنون چه؟

نمی توانیم به عقب بازگردیم و زندگی مان را دوباره از سر گیریم.

نمی توانیم معصومیت هایی را که از دست دادیم شان، دوباره بدست آوریم.

یا غم هایی را که احساس کردیم به شادی و خوشی مبدل سازیم.

اما می توانیم از همین جا ادامه دهیم، پس بیا آغاز کنیم.

دستانت را به سویم آور،

چشمانت را ببند.

بگذار اندوه برود،

چراکه به دیروز تعلق دارد،

و بیا ادامه دهیم.

زمین سخت زیر پاهایمان است.

و خورشید بر صورت مان گرم می تابد فرشته آسمانی نظاره گر جهد و تلاش مان

بدان که لبخند می زند،

و برای مان توان و قدرت می فرستد.

دوستان من، نمی توانیم بمانیم و به عقب بنگریم،

مبادا قدم هایمان متزلزل شوند.

باید به جلو نگاه کنیم،

و به راه رفتن ادامه دهیم،

محکم باش و مگذار از توان بیفتی،

تنها نمی روی،

من نیز تنها قدم برنمی دارم.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
علی شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 22:48 http://www.alone-man.blogsky.com/

لینک وبلاگت رو توی وبلاگم گذاشتم

ممنون چه عالی

یونس یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 15:15 http://guardian.blogsky.com

سلام مینو خانوم..بازم آپیدم..زود باش بیا

یونس یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:46 http://guardian.blogsky.com

سلام مینو خانوم..مطالب جدیدتونو خوندم..جالب بودن..

ممنون لطف دارین خوشحال شدم از اینکه دوباره به شه آفتاب سر زدین

hamed شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 20:08 http://www.sky.blogsky.com

merc sar zadi minoo jan
toham link shodi

mer30 dooste khub

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد