شهرافتاب

شهرافتاب

هیچ گاه برای تازه شدن دیر نیست
شهرافتاب

شهرافتاب

هیچ گاه برای تازه شدن دیر نیست

تردید...

یه جوری عاشقت هستم که خوابم با تو بیداره 
 

می خوام تنها بشم اما خیال تو نمی ذاره   

یه جوری عاشقت هستم که تو شاید نمی دون 

ولی بازم یه احساسی به من می گه نمی مونی 

کدوم خوابه که دور از تو هنوز آرومه آرومه 

نمی دونم شبم تا کی از آغوش تو محرومه 

از این تنهایی می ترسم از این آینده ی مبهم 

از این که هردومون باشیم ولی دور از نگاه هم 

اتاقو ، سقف نزدیکو ، یه قاب عکسو ، بیداری 

ببین تو خلوتت آیا تو هم حال منو داری؟ 

چرا نشکسته می مونن همه بغض های ناخونده 

بگو تا مرز آغوشت چه قدر دلواپسی مونده  

نظرات 2 + ارسال نظر
محسن(صالح) سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:34 http://PoorMehr.BlogSky.Com

دریا شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:10 http://azjensebararn.blogsky.com

بسیار زیبا..........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد