شهرافتاب

شهرافتاب

هیچ گاه برای تازه شدن دیر نیست
شهرافتاب

شهرافتاب

هیچ گاه برای تازه شدن دیر نیست




یک درخت میلیون ها چوب کبریت را میسازد

اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای

سوزاندن میلیون ها درخت کافی است


زمانه و شرایط در هر موقعی میتواند تغییر کند

در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید

شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتن باشد

زمان از شما قدرتمندتر است


از یک درخت هزاران چوب کبریت تولید میشود

اما وقتی زمانش برسد یک چوب کبریت برای سوزاندن

هزاران درخت کافیست

دلم هوای تنهایی وکودکی راکرده....

 

 

 

راستی خدا

دلم هوای دیروزراکرده

هوای روزهای کودکی را

دلم می خواهدمثل دیروزقاصدکی بردارم

آرزوهایم رابه دستش بسپارم تابرای توبیاورد

دلم می خواهددفترمشقم رابازکنم ودوباره تمرین کنم

                        الفبای زندگی را

می خواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم ودلم راشکستند

دلم می خواهداین باراگرمعلم گفت دردفترنقاشی تان

هرچه می خواهیدبکشید

این بارتنهاوتنهانردبانی بکشم به سوی تو

دلم می خواهداین باراگرگلی رادیدم

              آن رانچینم

دلم می خواهد....

می شودبازهم کودک شد؟؟؟

راستی خدا !

دلم فرداهوای امروز رامی کند!!!!!!

راستی خداتایادم نرفته...راسته میگن....

تنهایی رابلندترین شاخه درخت خوب می فهمد....

انگارهرچه بزرگترمی شویم تنهاترمی شویم.....

به راستی خدا ازبزرگی تنهاست.....

      یاازتنهایی بزرگ!!!!

اسم دلم

وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود


باید بگویم اسم دلم، دلنمی‌شود


دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند


دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود


تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای


از آسمان فاصله نازل نمی‌شود


خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم


آیا کسی ز پنجره داخل نمی‌شود؟


می‌خواستم رها شوم از عاشقانه ها


دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود


تا نیستی تمام غزل‌ها معلق‌اند


این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود


درد بی درمان

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند


هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند


ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم


هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند


با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!


موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟


مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است


هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند


اشک می‌فهمد غم افتاده‌ای مثل مرا


چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند


عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند


درد بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند

تو می‌مانی

نمی‌میرد دلی کز عشق می‌گوید
و دستانی که در قلبی، نهال مهر می‌کارد


نمی‌خوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا
و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبی‌ها


نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است

تو می‌مانی
در آواز پرستوهای آزاد و رها
آن سوی هر دیوار


تو می‌خوانی

بهاران با ترنم‌های هر باران


تو می‌بینی

گل زیبای باورهای نابت، غنچه خواهد کرد
نهال پاک ایمانت، دوباره سبز خواهد شد
نسیم صبح،
عطر آن سلام مهربانت هدیه خواهد داد
و با امواج دریا
بوسه بر دستان ساحل میزنی با عشق



تو را با مرگ کاری نیست
تو، خاموشی نخواهی یافت


الهی روح زیبا در بدن داری
تو نامیرای جاویدی


تو در هر شعله می‌مانی

تو در هر کوچه باغ عاشقی
با مهر می‌خوانی
و آواز تو را
حتی سکوتت را
لبان مردمان شهر، می‌بوسد


دوباره عشق می‌جوشد

تو چون نوری
سیاهی می‌رود،
اما تو می‌مانی..


بی حضور تو

در انتظار توام 
در چنان هوایی بیا 
که گریز از تو ممکن نباشد 
.. 

تو 
تمام تنهایی‌هایم را 
از من گرفته‌ای 

خیابان‌ها 
بی حضور تو 
راه‌های آشکار 
جهنم‌اند
  

خوش قلب

آدمهای خوش قلب را دوست دارم.  

 

همانهایی که بدی هیچکس را باور ندارند،  

 

همانهایی که برای همه لبخند دارند،  

 

همانهایی که بوی بوی ناب "مهربانی" میدهند و من باور دارم که تو از همانهایی...






دقت کردی؟؟!؟

گاهی.....جای رحمت میشویم زحمت
جای محرم میشویم مجرم
جای ژست میشویم زشت
جای یار میشویم بار
جای قصه میشویم غصه
جای زبان میشویم زیان
پس زیادی به خودمان مغرور نباشیم چون بایک نقطه جابجا میشویم...!!!

همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـ







انگـــارآخرین سهــــــ ــــ ــم ما از همهمین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ .. ...


غزل خدا

چه شبی است!

چه لحظه‌های سبک و مهربان و لطیفی،

گویی در زیر باران نرم فرشتگان نشسته‌ام.

می‌بارد و می‌بارد و هر لحظه بیش‌تر نیرو می‌گیرد.  

 

هر قطره‌اش فرشته‌ای است که از آسمان بر سرم فرود می‌آید.

چه می‌دانم؟

خداست که دارد یک ریز،غزل می‌سراید؛

غزل‌های عاشقانه‌ی مهربان و پر از نوازش.

هر قطره‌ی این باران،

کلمه‌ای از آن سرودهاست.

 

دکتر شریعتی 

 

 

 

او رفت و من شکستم…

سخت میترسیدم از اینکه من از نژاد شیشه باشم و شکستنی … او از نژاد جاده باشد و رفتنی …

آری روزها گذشت ؛ همان شد : او رفت و من شکستم…



حـــتـی هــمـیـن دلــتـنـگــی هــای مـــن!

همــه چــیـز بــا تــو شــروع شــد !
امــــا هــیـچ چــیـز بــدون تــــو تـمــام نـمـی شـــود…
حـــتـی هــمـیـن دلــتـنـگــی هــای مـــن!

همیشه تنهایی . . .

باید بدجنس باشی تا عاشقت باشن !
باید خیانت کنی تا دیوونه ات باشن !
باید دروغ بگی تا همیشه تو فکرت باشن !
باید هی رنگ عوض کنی تا دوسِت داشته باشن !

اگه ساده ای ! گه باوفایی ! اگه یک رنگی ! همیشه تنهایی . . .



عشق امانت باارزشی ست

عشق امانت باارزشی ست

 

که هرکس آن رادرقلبش نگه میدارد

 

برای همین است که هروقت بخواهی

 

عشقت راازکسی پس بگیری

 

بایدقلبش رابشکنی...!